انتخابات آمريکا
سياوش دانشور

يکبار ديگر "بازها و کبوترها" در آمريکا قدرت دولتى را دست بدست ميکنند. نفس اين موضوع نه جديد است و نه استثنائى بر قاعده بلکه خود قاعده و اصول بازى بورژوازى آمريکا و دنياى دمکراسى است. باراک اوباما با شعار "تغيير" پيروز شد. اينهم جديد نيست و پيشتر بيل کلينتون با همين شعار و در متن بى افقى راست افراطى پيروز شده بود. تازه اينبار آش بحدى شور است که "بازها و کبوترها"٬ هر دو٬ "تغيير" را شعار خود قرار داده بودند. بى اعتبارى حزب حاکمه آمريکا بحدى بود که کانديدش مک کين اپوزيسيون دولت بود!

ويژگى اين انتخابات آمريکا اينست که يک سياهپوست وارد کاخ سفيد ميشود. تابوئى تاريخى شکسته ميشود. اين البته براى طبقه حاکمى که واسپى (وايت آنگلوساکسون پروتستانت) بودن را مجوز ورود به کاخ سفيد کرده بود درخود پيشرفتى است. براى خيل وسيعى که صرفا بخاطر "سياه" بودن مشقات دهشتناکى را متحمل شدند اين واقعه باورنکردنى و درعين حال اميد بخش است. نفس اينکه در مهد دمکراسى رئيس جمهور شدن يک نماينده بخش وسيعى از طبقه حاکمه آمريکا به صرف سياهپوست بودنش مايه مباهات است٬ خود بيان روشنى از فلاکت سياسى دمکراسى در قرن بيست و يکم است. اما براى راى دهندگانى که از "تغيير" تفسير و انتظار خود را دارند و در تقابل با سياستهاى جمهوريخواهان پشت اوباما بسيج شدند مسئله فرق ميکند. آنها واسپى نبودند و تبليغات مذهبى و راسيستى و ضد کمونيستى بر حرکت و شرکت شان در انتخابات حاکم نبود. اين معيارها بويژه براى نسل جديد و دنياى جديد قديمى و فرتوت اند. جامعه سياسى تر است. بحران اقتصادى اخير ديگر هر ذهنيت منجمد شده اى را هم تکان داده است. اگر طبقه حاکمه در اوباما بدنبال سياستهاى ورشکسته جمهوريخواهان امکان تغيير موقعيت جهانى و داخلى وخيم آمريکا را ميبيند٬ خانواده هائى که بر کشته شدن فرزندانشان در ميدانهاى جنگ مويه ميکنند و طبقه کارگر و اقشار کم درآمد و مورد تبعيض که تحت سياستهاى راست افراطى همه چيزشان را از دست داده اند، خواهان تغيير واقعى اين اوضاع هستند. پرچمى که اينبار "بازها و کبوترها" مشترکا برافراشتند ريشه دراين حقايق اجتماعى دارد و منعکس کننده آنست.

اوباما بدون ترديد چهره زمخت و نچسپ و مورد نفرت آمريکا را بدرجاتى ترميم خواهد کرد اما  نميتواند به اين توقعات شکل گرفته پاسخ گويد. اوباما در سخنرانى پيروزى اش وعده کار و شغل و آموزش و صلح و غيره داد اما همزمان تلاش کرد که تحقق اينها را به فداکارى طبقه کارگر زير پرچم ارتجاعى پاتريوتيسم و شعار پوچ "دولت مردم براى مردم" منوط کند. سرمستى و توهم به پيروزى اوباما طولى نخواهد کشيد. اشکهاى شوقى که براى انتخاب اوباما سرازير ميشود بسرعت به ياس تبديل خواهد گشت. کارت رنگ پوست اوباما بسرعت بى ارزش خواهد شد و معناى عميق تر طبقاتى اين سياستها براى کسانى که اميد خود را براى تغيير در اوباما جسته بودند عيان تر خواهد شد. اوباما نياز طبقه حاکمه آمريکا براى بازسازى نسبى چهره و موقعيت تخريب شده آمريکا و ضرورت عبور از سياستهاى گذشته را شايد متحقق کند اما نميتواند به انتظارات راى دهندگان مبنى بر تغيير موقعيت وخيم اقتصادى شان پاسخ دهد.

نه فقط آمريکا بلکه دنيا تغييرات اساسى را از سر ميگذراند. اوباما قرار است خطوط چهره و مکان آمريکا را بعد از شکست در "رهبر جهان" شدن شکل دهد. اوباما نقشى بجز پيشبرد سياستهاى پايه اى و استراتژيک کل طبقه حاکمه آمريکا٬ که با تغيير در قدرت دو حزب اصلى آن تغييرى ماهوى نميکند٬  ايفا نخواهد کرد. اوباما مانند بيل کلينتون و چه بسا بهتر ميتواند با سخنرانيهاى جذاب فضاى خفه و تاريک ناشى از حکومت بوش را بعضا عوض کند. حتى انتخاب او به تحرک جناح چپ و مرکز بورژوازى در کشورهاى ديگر جانى تازه خواهد داد. بار ديگر ژورناليستها "نسيم تغيير" را برجسته خواهند کرد. اما اوباما نخواهند توانست به توقعات شکل گرفته در انتخابات ايندوره آمريکا در ميان راى دهندگان پاسخ دهد.*

يادداشت سردبير٬ شماره 75